بانوی من
به گذر زمان که نگاه می کنم جز غم و اندوه چیزی نثار من نبود. به هرکس که دل دادم ز وفا رهزن دل بود. گر کاری زدستم می آمد و کردم حتی مرحم دردش را یافتم چون خرشان از پل گذشت خاری شدم در چشمشان و با تبحر خاص دورم کردند. کنون که تو را دریافتم محبت تازه ای در درونم بوجود آمد و تپش قلبم از آن توشد. حقیقتا دیدم بانوی من تویی تو نسیم جانم.
نظامی تبریز